یکشنبه 92 مهر 28 , ساعت 9:38 صبح
همدم مجنون بیابانیم
ازدر این خانه چو می رانیم
نکته به نکته غم آوارگی
حک شده بر لوحه ی پیشانیم
تو همه سرشار طلوعی و من
یک شب خاموش زمستانیم
آه که من خسته ترین عابر
دربدر کوچه ی حیرانیم
تا که قرار از کف دل برده پی
معتکف بی سر و سامانیم
نوشته شده توسط رویا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ