سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى همچون قبیله است و نزدیکان که فراهم کند مردم را براى یارى انسان . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 آبان 4 , ساعت 3:27 عصر

سلام

آقا ما چندوقت پیش با داییم اینا رفتیم یه طرفی

بعدی که مستقر شدیم قرار شد یه کار انجام بدیم و مو و پسرداییم گفتیم خو باشه دَرَک بوه ما انجام ایدیم

و فکر ایکردیم حالا اونجوهو که واد بریم نِزیکه گفتیم خو ایتُرُکیم ای یه قدم رانه

پسر ما رفتیم رفتیم رفتیم ..... مَ ایرسیدیم! هیچی به هزار و یه بدبختی که رسیدیم و کاره انجوم دادیم هنچی که خواستیم برگردیم گفتیم خو حالا با تاکسی ایریم!

یعنی یا.....باریکلا.....بنازومش....خدا بارا زن و بچش گوش دارش.....

عجب مرده نازنینی....ای راننده به قدری مودب محترم باشخصیت بید که مو اص به عمرم فکر نیکردم که چنین شخصی وجود داشته بوه فکر ایکردم فقط تو فیلما اونم بارا مسقره بازی ای افراد هستنه!

انده خوش برخورد بید انده حل احوال هنچی که سوار شدیمه! بعدم مسیره پرسیده.مجبور شد وسط را گوش داره انده معذرت خواهی کرده که نگو انده عذر میخوام ببخشید انده شرمنده و .... چدونم خلاصه خیلی باشخصیت بید هنچینم ک گوش داشتمونه انده قابل نداره و .... و قشنگ گوش داشتمونه همونجو که ایخواستیم.....باریکلا!

اما نم چه بعضی از راننده تاکسیا (((((((( بعضیا ))))))))) یقه کم حیصله ین و یقه عصبانی و یقه الکی پیل اضافی ایسونن و اگر یکی توبه سخبار یه وسیله ای یه چینم داشت پیل اونم واد سوا بیسونن و اگر یه وقتهایی نَرَسم خدا اوروزه نیاره در تاکسیه ا دس یکی ول شد و یقه محکم بسته شد د خلاص و نم چه بعضیا قشنگ هم مقصد آدم نیگوش دارن و مسیره کم و زیاد ایکنن اما کراینه نه و یقه انگار طلبکارن و اگر در گِله دونشون چیچی گُنِش وا شد د هیچی و ......................................

ای تیکه آخر گِله ایا یکی ا اقبونامونه ک مدد خونمون و داشت بارا اعضا خانواده تعریف ایکرد و مونم تو آشپزخونه مشغول تعمیر شیر آب بیدم و ذوق! که موضوع جستم!

 




لیست کل یادداشت های این وبلاگ